English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6435 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
tacking U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacks U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
toe rake U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
toe pick U تیغه تیز جلویی اسکیت برای کمک به پرش یا چرخش
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
toe point U پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
en passant U گرفتن پیاده شطرنج در حین عبور
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
toe weight U وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
mooch U گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
air-grating U [پنجره مشبک برای عبور هوا]
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
light-well U [حیاط کوچک برای عبور نور]
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
stopping sight distance U فاصله دید برای ایست
near collision U فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
sneakbox U قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sneakboat U قایق ته پهن برای شکارمرغابی
When is there a ferry to ...? چه وقت قایق برای ... هست؟
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
cone penetrometer U وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
lancet U [پنجره نوک تیز با روزنه ی باریک برای عبور نور]
laced valley U [شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
exchange zone U فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
ballast U فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
bailer U سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
to pound the filed U غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
hike out U خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
daggerboard U تیر یا صفحه متحرک ته قایق برای حفظ تعادل
painter U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollard U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
painters U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspective U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
perspectives U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
marlinespike U وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
obstructions U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction U خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
token bus network U EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
diver's flag U پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
slingshot U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots U مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
enlist U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
penetrometer U وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
spacer U امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
front end U سر جلویی
headmost U جلویی
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
advanced U جلویی مقدم
forestay U بکسل جلویی
foretop U بام جلویی
forward station U پاسگاه جلویی
front view U نمای جلویی
advance section U قسمت جلویی
front door [of house] U در جلویی [ساختمان]
entrance U در جلویی [ساختمان]
entry door U در جلویی [ساختمان]
entrance door U در جلویی [ساختمان]
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
luff U لبه جلویی بادبان
lap U رسیدن به حریف جلویی
telencephalon U قسمت جلویی مغزجنین
lapped U رسیدن به حریف جلویی
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
bridged U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridges U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge U دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
noses U دماغه جلویی تخته موج سواری
nose U دماغه جلویی تخته موج سواری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com